به نام خدا
لطفا تا آخر بخونید و اگر میخواهید تا آخر نخونید، خواهشا اصلا شروع به خواندن نکنید(ممنون)
اول از همه لازم به ذکر میدونم که من که دارم این مطلب رو میزارم ،نظر شخصی من هست
و فقط هم برای این، این مطلب رو
گذاشتم که برای خیلی از دوستان یه خورده مسئله روشن تر بشه.
دوم اینکه خواهش میکنم مطلب را تا آخر بخوانید و عجولانه نظر ندهید(با منطق)
و اینکه یه موقع سریع انگ ضد ولایت شدن ویا اینکه
دور شدن از ولایت فقیه رو به من نچسبونید.
خوب حالا قضیه چیه؟
راستش جریان از اینجا شروع شد که من توی سایت افسران بودم
و مشغول کشت و گذار که نظرم به یک مطلب که یکی از کاربران
عزیز افسرانی گذاشته بود ، جلب شد.
مطلب این بود که این دوست ما اومده بود و یک تصویر گذاشته بود(تصویرزیر):
واین مطلب رو زیر آن گذاشته بود:
این رو تقدیم به کسانی می کنم که سعی دارن اشتباهات احمدی نژاد رو لاپوشانی کنند
تقدیم به کسانی که باز هم به او گفتن مردمی نژاد
تقدیم به همه آنها
دوستان افسرانی میومدن و نظر میدادن و حرف های خودشونو میگفتن .بود بود بود
تا اینکه یکی اومد و گفت آقای احمدی نژاد از
ولایت دور شد.
من در جواب نظر دادم چرا این حرف رو میزنی ؟ از ولایت دور شد یعنی چی؟
اصلا میفهمی داری چی میگی؟
من گفتم که چرا شما یه اختلاف نظر جزئی رو به معنای دور شدن از ولایت میدونید؟
یکی دیگه اومد گفت :اصلا شما ولایت رو در یک جمله تعریف کن و .....
خلاصه اینکه هر کسی یه چیزی گفت.
حالا من میخوام خدمت همه شما دوستان چند تا چیز رو روشن کنم.
بزارین از اینجا شروع کنم که چرا ما به مقام معظم رهبری میگیم امام؟
اصلا امام یعنی چی؟
آیا این امامی که به امام علی (ع) میگیم با امامی که به مقام معظم رهبری میگیم یکسان هست؟
و ...
خدمت دوستان عرض کنم که ما به یک روحانی محل که چند نفر( گاهی به تعداد انگشتان یک دست)
پشت سر او نماز میخوانند
و به اصطلاح قبولش دارن میگیم: امام جماعت، ولی توقع داریم که
مقام معظم رهبری که در مقام ولایت فقیه هستند و ملت های
زیادی این ولایت را پذیرفته اند ،به ایشان نگوییم "امام"؟
البته که میگیم امام.
ولی این امامی که ما به مقام معظم رهبری نسبت میدهیم با اون امامی که به معصومین(ع) میگوییم فرق داره.
این امامی که به مقام معظم رهبری میگیم یعنی پیشوا و راهنمای ما مردم.آیا چیزی غیر از اینه؟
ولی امامی که به معصومین(ع) نسبت میدهیم علاوه بر معانی بالا چیزهای دیگری هم هست.
اگر قبول ندارید،این یعنی اینکه شما معصومین(ع) و مقام معظم رهبری
رو در یک سطح میدونید(!) که این کاملا اشتباهه.
توجه کنید:
اگر نگاه کنید و در قرآن یه خورده فکر کنید میبینید
که مقام امامت خیلی بالاتر از مقام نبوت است(؟!)
دلیلش هم اینه که خداوند به حضرت ابراهیم ابتدا مقام نبوت(پیامبری)
را عطا کردند و بعد از سال ها و امتحان آخر(قربانی حضرت
اسماعیل) خداوند به ایشان مقام امامت را عطا کردند و خیلی چیزهای دیگر.
درضمن این مسئله برای پیامبر گرامی اسلام(ص) هم صادق هست.بیشتر از این نمیخوام توضیح بدم.
حالا به نظر شما آیا این امامی که به مقام معظم رهبری
میگیم با امامی که به معصومین(ع) میگیم یکسانه؟
نکته بعدی اینه که یکی از دوستان از من خواست تا ولایت رو در یک جمله بیان کنم.
اول اینکه بعضی چیز ها رو نمیشه با یک یا چند جمله بیان کرد،باید
کتاب ها نوشته بشود.ولی من تعریف میکنم:
ولایت یعنی پذیرش و اطاعت بی چون و چرا از ولایت فقیه
خب اینو که همه میدونن. حتی بچه های کودکستانی هم همینو میگن.
میدونید مشکل ما کجاست؟
مشکل ما اینجاست که از هر چیزی فقط ظاهرش رو میبینیم و
یه چیزی میشنویم و همون رو همه جا مثه طوطی بیان میکنیم.
خب عزیز من این تعریف برای ولایت کسی درسته که معصوم باشه،
یعنی اینجور ولایت پذیری مختص ولایت معصومین(ع)
هست.مگه غیر از اینه؟
اطاعت بی چون و چرا برای کسانی هست که مطمئن باشیم اشتباه نکنند
نه اینکه معصوم نباشه بعد ما هم بی چون و چرا اطاعت کنیم.
خب مگه مقام معظم رهبری معصوم هستند که ما بدون چون و چرا از ایشان اطاعت کنیم؟
معلومه که معصوم نیستند.مقام معظم رهبری هم ممکن هست اشتباه کنند.
خود مقام معظم رهبری عزیز با شجاعت تمام در حرم امام رضا(ع) فرمودند
که ما در مسئله تولید نسل اشتباه کردیم
خب این یه نمونه اشتباه.
امام این نکته را هم فراموش نکنید:
من نمیخوام بگم که خدای ناکرده نباید از مقام معظم رهبری اطاعت کرد(اصلا من عددی نیستم)
یا اینکه مقام معظم رهبری خطا کاره
و... و... و..........
کاملا واضح و روشنه که مقام معظم رهبری علاوه بر مقام بالای معنوی که دارن
در خیلی از مسائل روز دنیا متخصص هستن و
خیلی بهتر از منو شما میتونن نظر بدن و ماها همه باید از نظرات ایشون اطاعت کنیم
چون هر چی که باشه ایشان رهبر عزیز ما
هستن و کلام ایشان هم برای ما فصل الخطاب میباشد.
بنده خودم سرتا پا گوشم و حاضرم جانم را فدای رهبر عزیزم کنم .من خاک پای رهبرم هم نیستم.
اما اما اما
اما صحبت من اینجاست که چرا اگر کسی با رهبر عزیز اختلاف نظر کوچکی داره
فورا به او انگ ضد ولایت میزنن و میگن از
ولایت دور شده؟ منظورم آقای دکتر احمدی نژاده. چرا میگن که از ولایت دور شده؟
با توجه به صحبت های بالا آیا اگر در بعضی جاها ، یه اختلاف سلیقه وجود داشته
باشه با به حساب دوری از ولایت و ضدیت با
ولایت گذاشت؟
مگر خود مقام معظم رهبری در همین درگیری های داخلی نگفتند که اختلاف
سلیقه وجود دارد و نه اختلاف در نظام؟
یعنی نظام را همه قبول دارن ولی بعضی ها که خیلی هم کم هستند ، نظراتشون یه خورده فرق داره.
اینو نباید به معنای دوری از ولایت گذاشت.
دوستان من امام خامنه ای خودشون هم فرمودند که در رابطه با من
تعصب نداشته باشید.در جریان فتنه 88 یادتون هست؟
ایشان فرمودند که اگر عکس من را هم پاره کردند و روی زمین اندا ختند و ...
شما درگیر نشوید.مبادا حرفی بزنید که ...
بله دوستان من تعصب اصلا خوب نیست.آدم باید تعهد داشته باشه نه تعصب.
دوستان یه کم فکر کنید ببینید فرق تعهد با تعصب چیه
در پایان میخوام بگم که بله من دکتر احمدی نژاد رو دوست دارم ، خیلی هم دوست دارم،
چون واقعا من هنوز رئیس جمهوری
مانند ایشان ندیدم .درشجاعت در صداقت در مردانگی در ولایت پذیری و ...
بله من خودم رو در برابر کسی که 8 سال برای ملتش زحمت کشید متعهد میدانم تا از
او در برابر بی وفایی ها حمایت کنم.چرا
بعضی ها بی انصافی میکنن و طوری برخورد میکنن که انگار نه انگار این آقا کاری کرده.
بله درسته خیلی اشتباه داشته ولی خدمات ایشون خیلی بیشتر از اشتباهات ایشونه.
کی پیدا میشه که اشتباه نداشته باشه؟ بله اشتباه داشتند،ولی آیا هیچ خدمتی نکردند؟
چرا کسی نمیاد از خدمات ایشون بگه ، چرا کسی نمیاد یه دونه فقط یه
دونه از کارهای بزرگی که ایشون انجام دادن رو بگه.
همه وایستادن تا دکتر احمدی نژاد یه حرف بزنه بعد براش موضع گیری
کنن بعد هم تو رسانه های متعلق به خودشون نفد کنن و
حتی توهین.
یادمان باشد که خداوند شاهد و ناظر بر همه اعمال و نیات ما هست و چیزی پنهان و پوشیده نیست.
من کاری ندارم آقای مشایی فلان کرد یا مثلا فلان کس در دولت دکتر چکار کرد.
ببینید خود دکتر چکار کرد.
من واقعا خیلی دلم میسوزه از این همه بی وفایی بعضی ها ،
دلم میخواد بشینم یه دل سیر(شاید هم یه دل پیاز) گریه کنم
در پایان میخوام بگم که من حامی کسی نیستم من حامی حقم فقط همین.
من طرفدار سرسخت رهبرم هستم و یک کلام بگم رهبرم
همه چیز منه و هر کسی که بخواد با ایشان مخالفت کنه من باهاش
سخت مخالفم حتی دکتر احمدی نژاد یا هرکس دیگه ای.
خیلی ببخشید که سرتون رو درد آوردم و ممنون از اینکه حوصله به خرج دادین و این مطلبو خوندین.
لطفا با نظربدین و اگر من جایی اشتباه میکنم بهم یادآور بشین(لطفا با دلیل و منطقی)
در پناه حق باشید
یا علی
...
وسط نداریم یا هستیم یا نیستیم
اگر هستیم همه چی تعطیل، زندگی باید رنگ و بویی دیگر بگیرد
این جنگ جدی است ، هنوز هم کل یوم عاشورا و کل یوم کربلا است
هنوز یارگیری هست ، همیشه کربلای 4 هست
جنگ امروز ، جنگ بردن عقل ها و دل هاست
نمیشه بدون وضو بشینی پشت کامپیوتر و دل کسی رو آنطرف دنیا ببری ، نمیشه بی وضو باشی و اثر
وضعی داشته باشی ، نمیشه حواس خودت پرت باشه بعد بخوای حواس دیگران را جمع کنی.
مسابقه الی الله است ، امروز ما جوانان مرزداران در منطقه دفاع از عقیده و عمل و رفتارهای اجتماعی
هستیم.
چرا دست روی دست گذاشته ایم و بیکاریم؟
چرا در خط مقدم نمیجنگیم؟
مدل ما ،مدل شب امتحانی است. ما میگیم دشمن ، ولی باور نداریم که دشمنه!
ما منتظر چی هستیم؟ منتظر این هستیم که اتاق جنگ بنی صدر برای ما تصمیم گیری کنه، یا اینکه مانند
چمران و طهرانی مقدم بریم و خط دفاعی رو ببندیم؟
یا علی
حتما کلیپ زیر رو دانلود کنید و ببینید
...
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سپاه جوادالائمه(ع)، «بنده زیر بار بدعتهای غیرقانونی نخواهم رفت.» حدود چهار سال زمان لازم بود تا این جمله رهبر انقلاب که در نماز جمعه تاریخی 29 خرداد 88 بیان کردند، معنای اصلی خود را بروز دهد و همگان متوجه شوند حضرت آیتالله خامنهای، چه خطر بزرگی را از سر ایران عزیز دفع کرده است.
این روزهای میدان «التحریر» قاهره، در میدان «آزادی» تهران هم به وقوع میپیوست اگر رهبر انقلاب برای تامین نظر چند نفر از فعالان سیاسی کشور و برخی نامزدهای انتخاباتی، «قانون» رسمی کشور را نادیده میگرفت و فصل الخطابی به نام صندوق رای را به اردوکشی خیابانی تقلیل میداد.
اتفاقی که این روزها در مصر میبینیم و خونهایی که در خیابانهای قاهره بر زمین ریخته میشوند و حکومتی که با کودتا دست به دست میشود، نتیجه عدم پذیرش صندوق رای به عنوان فصل الخطاب تعیین مسئولان سیاسی یک کشور و تلاش برای وزنکشی سیاسی از طریق اردوکشیهای خیابانی است.
محمد مرسی که سال گذشته با رای مردم در یک انتخابات بر سر کار آمد، اکنون با کودتای ارتش به دلیل آشوبها و تظاهرات خیابانی کنار میرود اما این پایان کار نیست. اکنون گروههای سیاسی در مصر فهمیدهاند که صندوق رای در این کشور تنها یک ارزش نمادین دارد. رئیسجمهور بعدی هم حتی اگر با رای مردم در یک انتخابات آزاد برگزیده شود، بعد از مدت کوتاهی باید شاهد اردوکشی خیابانی باشد و همان آش و همان کاسه.
حضرت آیتالله خامنهای در سال 88 حتی آبروی خود را نیز برای حفظ قانون و اعتبار صندوق رای و جمهوریت نظام در طبق اخلاص قرار داد که اگر این اقدام صورت نمیگرفت، حتی در صورت تامین نظر کاندیداهای شکست خورده در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، مجددا پس از مدت کوتاهی، گروه مقابل یا طیفهای دیگر سیاسی به جای تلاش برای کسب قدرت از طریق صندوق رای، اردوکشی خیابانی را کلید میزدند تا وزنکشیهای سیاسی را به جای مناسبات قانونی، در کف خیابان جستجو کنند؛ مسالهای که باعث میشد تصاویری که این روزها از طریق رسانهها در مصر میبینیم، در کف خیابانهای تهران نظارهگر باشیم.
اگر انتخابات در سال 88 بر طبق خواسته فتنهگران باطل میشد، باید برای همیشه با صندوق رای در ایران خداحافظی میکردیم
درس تاریخی رهبر انقلاب به شکست خوردگان انتخابات سال 88 این بود که برای جبران از دست رفتن قدرت باید اقدامات و فعالیتهای سیاسی را دنبال کنند تا بتوانند در چهار سال بعد و در انتخابات ریاست جمهوری آتی، کرسیهای قدرت را کسب کنند. در واقع باید بقا و استمرار دموکراسی و مردم سالاری در ایران را مدیون حضرت آیتالله خامنهای دانست؛ چرا که اگر پافشاری ایشان بر دفاع از رای اکثریت مردم نبود و ایشان نیز مانند بسیاری از سیاستمداران دنیا ترجیح میدادند راه سادهتر و کم خطرتر لابی با کانونهای قدرت را دنبال کنند و تن به بدعتِ غیرقانونیِ «نپذیرفتن رای و نظر مردم» میدادند، اکنون صندوق رای در این کشور کوچکترین محلی از اعراب نداشت.
رهبر انقلاب با ایستادگی خود در برابر همه فشارها، توهینها و تخریبها، به دوست و دشمن ثابت کردند که «جمهوری اسلامی اهل خیانت در آرای مردم نیست»، حتی اگر اردوکشی های پرهزینه خیابانی در مقابل آن طراحی شود. گزارهای که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری هم برای چندمین بار اثبات شد و انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور، آن هم تنها با هفت دهم درصد اختلاف، حتی ناظران کارکشته بینالمللی را هم شوکه کرد و انگشت به دهان گذاشت.
اگر ایستادگی حضرت آیتالله خامنهای و پافشاری ایشان بر صیانت دقیق و جدی از آرای مردم نبود، هر روز خیابانهای تهران نظارهگر جوی خونِ افرادی بودند که در آتش اردوکشی خیابانی طرف های مختلف، جان خود را از دست میدادند. هر چند همان معدود هموطنانی هم که در فتنه جان خود را از دست دادند، حاصل کینهتوزی و لجبازی سران فتنه و حامیانشان بودند و «باید» در دادگاه پاسخگوی اعمال غیرقانونی خود باشند و محاکمه شوند اما اینکه آمار کشته شدگان به روزانه صدها نفر نرسید و آرامش این روزهای کشور، همه و همه مدیون مقاومت حضرت آیتالله خامنهای در برابر بدعتهای غیرقانونی است.
در واقع، نتیجه عملی مدلی را که میرحسین موسوی در سال 88 بدنبالش بود، امروز میتوان در کف خیابانهای مصر دید.
رئیسجمهور برگزیدهای که توسط نیروهای نظامی، برکنار شده و در محاصره است؛ خیابانهایی که شاهد درگیری و خونریزی و خرابی هستند؛ رسانههایی که آشوب در کشور را به افکار عمومی جهان مخابره میکنند؛ درگیری و کشمکش میان نیروهای سیاسی؛ هرج و مرج و ناامنی... تصور این منظره در ایران هم سخت نبود، اگر «سیدعلی حسینی خامنهای» در برابر خواسته غیرقانونی فتنهگران نمیایستاد.
سرویس سیاسی خبرگزاری بسیج
منبع: khsh.basij.ir
...
سلام به همگی از همه ی دوستان خواهش میکنم توی این همایش حتما شرکت کنند. خیلی حیف شد که من نیستم ، چون تهرانی نیستم.حتما برید و حضور داشته باشید. خدا شاهده دیگه مردی مثه آقای دکتر احمدی نژاد پیدا نمیکنید. مردم عزیز تهران که مثه همیشه چشم ایران هستند.خواهشا این بار هم مردانه برید توی این همایش و با عظمت برگزارش کنید.
یا علی
به روز رسانی نظرات
...
